گزارش 40 سال کار
|
||
شرح تجربه های کاری |
زمانی یکی از مدیران عامل دستور صادر کرد که فقط با یک بانک کار اعتباری صورت گیرد. من هم عیب کا ررا گفتم که مقبول نیفتاد و سرانجام پس از چند ماه به دلیل استفاده کامل از حد در آن بانک آنان از گشایش اعتبار خود داری کردند. آنگاه مدیریت عامل مجددا از من خواست که بانک جدید بیابم. کسانی که با کار با بانک ها جهت گشایش اعتبار آشنایی دارند وقوف دارند که این کار ساده نیست و نیاز به ارائه مدارک و اسناد و بازدید از شرکت دارد که از سوی خبرگان بانکی صورت می گیرد و اصولا این روند و قت گیر است مگر آن که این کار در زمانی صورت گرفته باشد که فوریت در کار نباشد و کار با حوصله و صبر پیش رود. بخاطر همین است که شاعری این گونه سرود است:
عمر دو بایست در این روزگار تا به یکی تجربه آموختن در دگری تجربه بردن بکار
برای آن که همکاران بخش نیز در این امر سهیم باشند پس از انجام مقدمات لازم و مذاکرات یکی از آنان این مسئولیت را می یافت که ارتباط با بانک را ادامه دهد و بدین ترتیب توزیع کار مابین همکاران شکل عملی یابد. به شهادت دوستانی که در شرکت کار می کردند و سابقه داشتند و با تایید خود مدیران عامل کار را بلافاصله به همکارانم ارجاع می کردم و بخش همواره بکار مشغول بود. ولی در عوض و به شهادت دفتر کار روزانه من و گزارش کتبی که به مدیریتهای عامل ارائه می شد این نگارنده همواره پیگیری داشتم که آیا کار در مجرای صحیح ادامه دارد یا خیر؟
به بیان دیگر در بخش بازرگانی همواره بر این دیدگاه متمرکز بودیم که برای آینده چه باید کرد؟
البته در این مسیر مشکلات نیز وجود داشتند که سعی می کردیم تا سر حد امکان بی سر وصدا ترین و بهترین راه انتخاب شود و اگر تنشی هم ایجاد شده بر طرف گردد. الحق که همکاران من در بخش به این فلسفه کاری پایبند بودند.
![]() |