گزارش 40 سال کار
 
 
شرح تجربه های کاری
 

سابقا در کرمان قدیم پزشک معروفی بنام دکتر نفیسی طبابت می کرد که اصطلاحا او را دکتر داداشی صدا می زدند. این طور که می گویند  پزشک حاذق و در ضمن بذله گویی بوده است. وی به همکاران پزشک خود سفارش کرده بود:

 هیچ بیماری را درکوچه و خیابان ویزیت نکنید!

 دیگر آن که هیچ بیماری را مجانی معا لجه نکنید.! اگر بیمار نمی تواند ویزیت بپردازد حد اقل یک ظرف ماست بیاورد.

با ذکر این مقدمه به شرح دومین  مسئولیت مضاعف می پردازم  که به اینجانب محول شدو آن  مدیریت عاملی یک شرکت دیگری بود که بصورت شراکت با یک شرکت ایتالیایی تشکیل شده بود.

گروه ایتالیایی افرادی بودند که دوران بازنشستگی خود را می گذراندند و به ایران و کار با ایران علاقمند بودند. البته در پی سفر دو نفر از مدیران هلدینگ به ایتالیا این آقایان به شرکت ما معرفی شدند .

سپس مذاکرات مفصلی بین شرکت ما و گروه مزبور صورت گرفت و سر انجام توافق  شد جهت صادرات به ایتالیا و واردات از آن کشور به ایران شرکتی تاسیس شود.

از همان روز نخست از اینجانب خواسته شد که در جلسات شرکت کنم که من هم قبول کردم و تقریبا مترجم اصلی هم من بودم و سرانجام دستور داده شد که مدارک ترجمه شده شرکت ایتالیایی را از آنان گرفته و شرکتی با نام انتخابی تاسیس کنم.

 این کار را نیز انجام داده  و پس از مدتی شرکت تاسیس شد . قبل از شروع به این کار نیز به من گفته شده  بود که مدیریت عاملی شرکت نیز با من باشد. من نیز قبول کردم و این اشتباه بود. چرا که مسئولیت اضافی آن هم در حد مدیر عاملی بدون تعیین هیچ گونه حقوق و این که حالا اگر شرکت کاری صورت داد بعدا پاداشی و یا حقوقی داده می شود مسلما قبول این گونه  مسئولیت بدین نحو و روش کار غلطی بود که من نمی بایست آن را می پذیرفتم.  زیرا در قبال یک حقوق که من در یافت می کردم کار انجام می دادم که خوانندگان احتمالی که تا امروز نوشتار های این نگارنده را مطالعه کرده اند و بعدا نیز انشاء الله به شرح بقیه آن خواهم پرداخت تصدیق خواهند کرد که مسئولیت های من به اندازه کافی سخت و سنگین بودند.

شرکت ایتالیایی تمایل د اشت که از ایران سنگ –مس- و سیمان  به ایتالیا فرستاده شود و در عوض کالاهای پزشکی به ایران آورده شود. قبلا باید توضیح دهم که از میان همکاران شرکت هیچ کس حاضر نبود با شرایطی که برای من در نظر گرفته شده بود برای این شرکت مشترک هم کار کند. تنها یکی از همکاران خانم  بخش بازرگانی لطف می کرد و در تایپ و تهیه و بایگانی  مدارک مرا کمک می کرد و بصورت منفرد هم بعضی از دوستا ن در برخی  کا ر ها ی ساده بانکی مرا یاری می دادند.

 ولی درهمین همکاران نیز  مودبانه معترض بودند که این کار اضافی است که بر دوش آنان نهاده      می شود و خوب حق هم داشتند.

مدیریت عامل و یکی دیگر از همکاران که قبلا مدیر بازرگانی شرکت بود در جلسات با مدیران عامل و مسئولین رده بالای شرکتهای مس و سیمان و سنگ شرکت می کردند و لی بقیه کار ها با شخص اینجانب بود.

هم اکنون دو زونکن قطور از مکاتبات و کارهای انجام شده توسط این شرکت و از سوی اینجانب وجود دارد و بطور مستند نشان می دهد که اگر شریک ایتالیایی سیمان خواسته بود بهترین قیمت پیشنهاد تهیه و برایشان ارسال شده بود. اگر سنگ خواسته بودند و اگر مس ایران را خواسته بودند باز بهترین پیشنهاد قیمت از بهترین منابع ایرانی تهیه و برای شرکت ایتالیای ارسال شده بود.

منتها گروه ایتالیایی عمری را گذرانده و سنی از آنان گذشته بود و نمی توانستند سریع موضوعات را پیگیری کنند و اگر مشکلی پیش می آمد مثلا سوله برای انبار کردن سیمان گیر نمی آمد آنان از ما می خواستند برای صادر کردن مس اقدام کنیم.

 بر اساس مدارک موجود  هرچه خواسته بودند در اسرع وقت ممکن تهیه می شد. ولی باز آنان به سراغ موضوع دیگری می رفتند. البته باید اعتراف کنم که آنان اشخاص محترمی بودند و تمایل به انجام کار داشتند ولی نه وقت فراوان داشتند نه حوصله کافی! چرا که در زمینه های دیگر و در دیگر کشورها نیز مشغول بکار بودند.

در ضمن همان گونه که گفتم این شرکت در ایران نه کارمند حقوق بگیر داشت که دل به کار بدهد و وقت بگذارد و نه جا و مکان معینی نداشت. به همین دلیل من مجبور بودم در همان بخش بازرگانی و در اتاق کار خودم به کار های این شرکت رسیدگی کنم.

 البته ممکن است که در شرکتهای خصوصی که کار  و سرمایه متعلق به  خود افراد است علیرغم محدودیت جا و نیرو اشخاص بخاطر حفظ منافع خودشان و سرمایه خودشان این کار را انجام دهند. ولی در یک شرکت غیر خصوصی و با توجه به این  که  کارمند در ازای حقوق در یافتی کار می کند و حتی در همان کار خویش نیز زحمت می کشد و منظم و مرتب است من بعنوان مدیر عامل شرکت بدون کارمند نمی توانستم  همکاران  بخش بازرگانی و یا دیگر کارمندان را مجبور به انجام کاری بنمایم که در نظرشان بیگاری جلوه می کرد .

علیرغم این همان گونه که گفتم بعضی از آنان در بعضی مواقع روی ما را زمین نمی گذاردند و کمکهایی می کردند. ولی آنان کارمند این شرکت مشارکتی نبودند و با توجه به آن که کار شرکت اصلی به اندازه کافی زیاد بود آنان وقتی هم برای این کار ها نداشتند.

سرانجام کار به وقفه رسید . چون هرچه که ما پیشنهاد می کردیم در جریان زمان متوقف می شد.با توجه به آن که هرسال اداره مالیات به سراغ اینجانب می آمد و یکی از مشکلات هر ساله من پاسخگویی به اداره دارایی بود و با توجه به این که نه صادراتی شده بود و نه وارداتی صورت گرفته بود باید اداره دارایی را متقاعد می ساختم که واقعا کاری صورت نگرفته و در نتیجه از تحمیل مالیات برای سود حاصل نشده جلوگیری می کردم.

به همین دلایل  به شرکت ایتالیایی پیشنهاد انحلال شرکت را دادیم که نماینده آنان در ایران مخالفت کردو در نتیجه کار انحلال نیز طولانی شد.  سر انجام به هر زحمتی بود موافقت نماینده نیز کسب شدو در خواست انحلال کردیم. از دوران شروع تا انحلال کامل حدود م 11 سال  طول کشید . البته  مشکل دیگری که پیش آمد و باز حسب مدارک موجود این بود که اداره ثبت به دلائل واهی از انحلال شرکت سر باز می زد و به همین دلیل من ناچار شدم به سه وکیل یکی پس از دیگری مراجعه کنم تا شرکت در سال 1389 منحل گردید.

پیشنهاد دوستانه من به جوانانی که می خواهند در آینده در مسیر این نوع کار ها قدم بگذرانند این است که هر گز کار و مسئولیت مجانی قبول نکنید. چون ما انجام دادیم و جز خستگی و احیانا انتقاد چیزی نصیبمان نگردید. 

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه بیستم اسفند ۱۳۹۴ساعت 16:48  توسط حسین فقهی  | 
  بالا