گزارش 40 سال کار
|
||
شرح تجربه های کاری |
یادداشتهایی در باره چهل سال تجربه های زندگی و کار :
بخش نخست:
شاید برای شما هم همین گونه آغاز شود!
اصولا ما با کار زنده ایم . از سوی دیگر مهم نیست که مسیر زندگی و کار را چقدر زود و یا کمی دیر تر آغاز کنیم ، بلکه مهم این است که چگونه آن دو را شروع کرده و چگونه ادامه می دهیم.
سه اصل اساسی:
- دو نکته ای که در بالا به آن اشاره شد "رازهای بزرگی " هستند که " نقش طلایی "در زندگی ما ایفاء خواهند کرد.
-در حقیقت نخستین ترانه زندگی همین دو هستند. اگر این دو ترانه بجا و درست زمزمه شوند ، پیشرفت در زندگی حتمی است.
-ضمنا درک این دو و اجرایشان زیاد سخت نیست، بلکه نیاز به قدری هوشمندی و آگاهی ، و توجه به وضعیتی دارد که ما در آن قرار داریم.
شرحی کوتاه:
اصولا برخی ها این گونه اند که مسیر ی را انتخاب نموده و هر گز تحت هیچ شرایطی آنرا تغییر نمی دهند. این ایستایی و عدم جابجایی دو علت دارد:
۱- یا آن قدر از شغل و حرفه خود راضی هستند که هر گز به تغییر آن رضایت نمی دهند؛ برای نمونه یک پزشک موفق،یک بازرگان پیروز، یک نقاش شاهکار آفرین، یک خوشنویس ماهر که این دو آثار بدیع خلق می کنند ( خوشبختانه کشور ما ارتشی از این هنرمندان نام آور را در اختیار داشته و دارد، ) و یا یک موسیقیدان و یا خواننده ای بزرگ که مردم با صدای او و یا صدای ساز او آرامش می یابند، ) همه اینان و مانند اینان نامشان اکثرا با ابدیت تاریخ پیوند می خورد و اصولا تمایلی به تغییر شغل خود ندارند.
اینان با سعی ،کوشش و زحمت در مسیری که انتخاب کرده اند می مانند. اما خود اینان به مثابه یک گنج بی پایان برای ملت ، کشور و فرهنگ ما هستند.
۲- گروه دیگری هم وجود دارند که از ترس از دست دادن آب باریکی که از جوی کار روزانه به زندگی اشان وارد می شود هر گز به تغییر شغل و مسیر زندگی روی نمی آورند. اینان هم می مانند که می مانند.
۳- گرو ه سومی هم وجود دارند که اگر لازم ببینند که باید به تغییر در کار و زندگی دست بزنند تا تحولی را شاهد باشند به چنین تغییری روی خواهند آورد و به فرصتهای پیش آمده خوش آمد خواهند گفت...
و خوشبختانه من از این گروه آخرین بودم.
بخش دوم:
به چه چیز های برای تحول نیاز داریم؟
1-هوشیاری
2- اقدام بموقع
من خود این گونه بودم که هر گاه که به اندازه کافی در هوشیاری و دقت بسر می بردم (چون در دو مورد از این ناهشیاریها گرفتار شدم و هم اکنون افسوس آن دو را می خورم) و دروازهای تغییر و تحول را گشاده می دیدم، و عبور از آنان را لازم می دیدم ، حتما موقعیت حال را به وضعیت آینده مبدل می ساختم.
بدون اعراق می گویم که این تغییرات برای ایجاد تحول در زندگی و کار من تا حد اقل هشتاد درصد مفید بودند.
یعنی بازده هشتاد درصدی داشتند ...در ست مانند این که شما کالایی را بخرید و با هشتاد درصددسود بفروشید.
البته بهتر است که فروش با صد د ر صد سود همراه باشد ...ولی همیشه امکان چنین کاری وجود ندارد و عوامل دیگری در کار مداخله می کنند که تحت کنترل ما نیستتد.
ارزیابی گذشته
وقتی به گذشته می نگرم و به سابقه کاری خود نگاه می کنم بدون احساس غرور و تکبر بی جا که میراث خودخواهی و جهل است، نوعی احساس رضایت به من دست می دهد.
چرا که آن چه را که در توان خودم از لحاظ علمی ، فکری و روحی داشتم در انجام کار دریغ نکردم.
واضح تر بگویم : بیش از کارهایی که انجام دادم که شرح آن در ذیل می آید، نمی توانستم انجام دهم. بنابراین در دادگاه وجدان شرمنده نیستم.
رازهایی که باید از آنها سخن بگویم!
صبر و تحمل داشتم ولی بز اخفش تو سری خور نبودم و شما هم از آن بز ها نباشید¡
اصلی وجود دارد که می گوید:
" برخی وقتها واقعا معجزه لازم است تا مشکلی کاری مرتفع شود.اما از انجا که از ما آدمیان معجزه به مفهوم واقعی سر نمی زند صبر و تحمل همان کار معجزه را می کند. "
ولی اینجا یک اعتراف بزرگ ضرورت دارد:
"من باید به شما خواننده عزیز صادقانه اعتراف که صبر و تحمل را بر اساس یک میراث خانوادگی از پدر و مادر عزیزم به ارث برده ام. ولی راز مهم دیگری را در مورد سیستم فکری خود باید افشاء کنم:
آن روی سکه وجود من:
ولی این بدان معنی نیست که در مقابل فشار های عمدی دیگران هم چون بزی اخفش ویا موجود سر بزیر ی بودم که هر بلایی را که می خواستد بر سرم بیاورند...هرگز...اصلا چنین واژه ای در قاموس فکری من وجود ندارد. بلکه من در چهار چوب چند اصل کلی هم در زندگی و هم در کار پیش رفته و می روم که روئوس آن عبارتند از:
۱-زندگی کن و بگذار دیگران هم زندگی کنند!
۲-در صورتی که طرف مقابل واقعا غیر قابل تحمل است ، یا خودت را از او بگیر یا او را از خودت!
بخش سوم:
-سرود خداحافظی :
باید اعتراف کنم که در مسیر کار و شغل من دو روش آمده در بند دوم واقعا ثمر بخش بودند. بدین صورت که هر جا که توانایی تغییر در محل کار را نداشتم ، خود را از آنان می گرفتم و با یک بر نامه ریزی پیشین و یافتن کار و شغل بهتر و مطمئن تر و به محض اطمینان از وجود کار جدید سرود خدا حافظی را بر ق آسا سر داده و آنها را می گذاشتم و می رفتم.(بجز یکی دو مورد مورد بقیه موارد بدون هیچ زیان از آب در آمدند و بلکه سود آور هم بودند.)
-حذف طرف زیان بخش و آزار دهنده:
و یا این که اگر توانایی حذف طرف مقابل را داشتم با رعایت این شرط که او نه تنها مرا می آزارد بلکه در کل وجودش برای همه مجموعه زیان بخش است و پس از رایزنی با سایر همکاران و مدیران، با توسل به روشهای قانونی او را از خود و مجموعه می گرفتم.
در نیمه دوم سابقه کاری، اغلب از همین روش استفاده کردم و تجربه نشان داد که : رسیده بود بلائی ولی با فشار بر دکمه رهایی و جداسازی بخیر گذشت.
-خدا پدر زمان را بیامرزد¡
البته انسان با زمان خیلی چیزها می آموزد و این آموزش ها و تجربه ها در موارد بعدی دست ما را می گیرند.
بنابر این طبیعی است که وقتی برای نخستین بار با مشکلی کاری روبرو می شویم قدری بی احتیاط می کنیم اما بزودی یاد می گیریم.
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف
![]() |