گزارش 40 سال کار
 
 
شرح تجربه های کاری
 

ادامه از نوشتار پیشین:

فهرست مشاغل و مکانهای کاری

در ابتدا نام موسسات و شرکتهایی را که در آنها مشغول بکار بوده ام فهرست وار در این جا می آورم تا این نوشتار ها صورت کاملا حقیقی به خود گیرند. این فهرست بطور کل بر دو بخش می باشد :

-تجربه های کاری پیش از انقلاب

-تجربه های کاری پس از انقلاب.

کار پیش از انقلاب:

-دوران خدمت نظام وظیفه

کار من بعنوان کارمند در اصل با دوران خدمت نظام آغاز شد. چون پس از شش ماه دوره آموزشی که در پادگان سپاهیان کرج انجام شد (این مکان یک مر کز ترویج کشاورزی با مساحتی وسیع و گل و گل کاری بسیار زیبا وساختمانهای مدرن بود که خود وصف جداگانه ای دارد و خدمت سربازی در آن مکان یک امتیاز بود .) به منطقه مورد نطر خدمت اعزام شدم .

ضمنا باید بگویم که چون من مایل به انجام خدمت سربازی در آن زمان نبودم یک سال و نیم غیبت داشتم .(این غیبت نیز ناشی از یک محاسبه غلط دوران جوانی بود.)

به هر حال پس از شش ما ه آموزشی من جزو گروهی بودم که به شهر سمنا ن اعزام شدیم. شهری با مردمی خوب و هوایی سالم و البته آب ناسالم!

وقتی به پدر عزیزم که روحش شاد باد گفتم برای انجام بقیه خدمت نظام وظیفه باید به سمنان بروم شگفت زده شده و گفت: خیلی عجیبه ، چون منهم اولین ماموریت دوساله دولتی را که در حقیقت دوره نظام وطیفه من بود همراه مادر و خواهرم در سمنان گذراند.

سمنان شهر مردم خوب و مسجد زیبا

همراه با هم دوره ای خوب خودم عباس عباچی که شاید سی سال است از او خبری ندارم به سمنان رفتیم که شهمیرزاد و دربند آن زمانش با کباب های آقای همتی اش تعریفی بود.

در اولین روز ورود به سمنان چند سپاهی دیگر نیز بودند که همگی باید به اداره ترویج رفته و خود را معرفی می کردیم.

(خانم محترمی جدیدا از من پرسید: شما چگونه خدمت سرباز ی را انجام دادید ؟ پاسخ دادم : مثل بچه های اشراف در یک مسافرت دو سالهو بعد به ایشان توضیح دادم که دوره خدمت وظیفه نظامی ما در هنگ سپاهیان کرج گذشت که یک مرکز آموزش ترویج کشاورزی با امکانات زیاد بود. روزها پس از یک دور رژه و مراسم سلام به آسایشگاه بر می گشتیم ، ظهر ناهار می خوردیم و بر ای آموزش به بخش سازمان ترویج می رفتیم که بنایی بزرگ و تازه ساز و شبیه دانشگاه بود، استادان مختلف از دانشگاه ها و مراکز علمی در کلاسهای آن درس می دادند که آغلب مربوط به کشاورزی بود.

از کار نظامی چیزی نیاموختیم چون ما بعنوان مروج کشاورزی به مناطق مختلف کشور اعزا م می شدیم. شاید اگر این کار با یک بر نامه دقیق تر و منسجم تر انجام می شد می توانست نتیجه بسیار خوبی در ترویج کشاورزی در کشور داشته باشد. سپاهیان هم که فقط می خواستند دوره نظام وظیفه را بگذرانند و سپس دنبال زندگی خود بروند. بنابر این نه عشق و علاقه از طرف ما بود و نه یک برنامه صحیح و جدی از طرف مسئولین آن زمان! ولی استثنائا برای من و همدوره ایم عباس عباچی این خدمت وظیفه دوره ای بود که هم خدمت نظام را انجام دادیم و هم کار آموختیم و هم کار کردیم.

کار در اداره ترویج کشاورزی

سپس در توضیحاتم به آن خانم افزودم وقتی به اداره ترویج سمنان رسیدیم ما را نزد آقای فریدونی مسئول ترویج کشاورزی بردند و او پس از خوش آمد گویی و پذیرایی گفت: ما به دو سپاهی نیاز داریم که به دهات اعزام نشوند و در بخش نقشه کشی اداره ترویج کارکنند و البته ریاضی آنان هم خوب باشد.

من بلافاصله دستم را بلند کردم.

آقای فریدونی گفت: خوب نفر دوم؟

دوست من عباس عباچی نیز دستش را بلند کرد و ما شدیم دونفر.

از فردا صبح ما به اداره ترویج می رفتیم و از ساعت هشت صبح تا دو بعد از ظهر در اداره با مهندسان و نقشه برداران کار می کردیم . یعنی هم نقشه کشی و هم نقشه برداری یاد گرفتیم و هم کارمند اداره شدیم. بدین ترتیب یک سال و شش ماه ما دونفر سرباز کارمند این اداره بودیم که افراد خوب در آن زیاد بودند.

این نخستین تجربه کاری من در یک محل اداری بور و در جای خود برای ما امتیاز بزرگی بود. چون هم کار در اداره را یاد گرفتیم که یک کار جمعی است و هم نظم و انظباط و سر ساعت آمدن و رفتن را آموختیم!)

ح.ف

ادامه دارد...

 |+| نوشته شده در  سه شنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت 11:14  توسط حسین فقهی  | 
  بالا